شیخ عباس قمی- سفینه البحار
کلی__د واژه ه__ا
محمد بن علی شلمغانی زندگینامه دوران غیبت امام مهدی (عج) انحراف لعنت روایات جعلی ارتداد
بشر بن سلیمان برده فروش که از نواده های ابو ایوب انصاری است و از شیعیان خالص حضرت علی بن ابیطالب (ع) و در سامرا همسایه امام عسگری (ع) بوده است، نقل کرده که یک روز 'کافور' غلام امام هادی (ع) نزد من آمد و گفت حضرت امام هادی (ع) تو را احضار فرموده اند. من فورا خدمتشان شرفیاب شدم. آن حضرت به من فرمود: «ای بشر تو از دوستان ما و بلکه آباء و اجداد و حتی فرزندانت همیشه از دوستان خاندان ما بوده و هستند و تو مورد وثوق منی. میخواهم سری را به تو بگویم که از این جهت بر سایر شیعیان برتری پیدا خواهی کرد.»
من خوشحال شدم و از آقا تشکر کردم. سپس آن حضرت نامه تمیزی به خط و زبان رومی نوشتند و سر آن را بستند و دویست و بیست اشرفی که در کیسه زردی بود، بیرون آوردند و آنها را به من دادند و فرمودند: «به بغداد میروی، صبح زود در فلان روز سر پل بغداد حاضر میشوی، اولین کشتی که حامل اسیران است، میرسد. مشتریان زیادی از اشراف بنی اسرائیل به طرف آنها هجوم می برند. عده کمی هم از جوانان عرب برای خرید کنیز آمده اند در این بین شخصی به نام عمر بن یزید، کنیزی را که دارای اوصاف زیر است به معرض فروش میگذارد. دو لباس حریر پوشیده و خود را پوشانده و در معرض فروش و مشتریان قرار نمی گیرد. از وضع اسارت خود ناله میکند و به زبان رومی از پشت پرده رقیقی اظهار ناراحتی بر هتک حرمتش می نماید. شخصی میخواهد او را به سیصد دینار به خاطر عفت و نجابتش بخرد. او میگوید اگر دارای حشمت سلیمان باشی من به تو رغبت ندارم و پول خودت را بیهوده مصرف نکن. فروشنده میگوید: پس من چه کنم؟ آخر باید به هر نحوی که هست تو را بفروشم. کنیز میگوید: عجله مکن. بگذار خریدار من پیدا میشود. تو در این موقع نزد فروشنده برو و بگو من نامه ای برای او از طرف یکی از اشراف به خط رومی آورده ام و سپس نامه را به کنیز نشان بده و او را بخر و بیاور.»