زن و اسوه هاي آسماني غلامعلی عباسی فردویی

صفحه ۲۱۲

از آن حضرت پرسیدند: «قائم شما اهل بیت کیست؟» فرمود: «چهارمین فرزند از فرزندان من و فرزند سید کنیزان است؟»(1).

بانویی بزرگ

مجلسی در بحار چنین آورده است: بشر بن سلیمان برده فروش از فرزند زادگان ابو ایوب انصاری می گوید: روزی امام هادی علیه السلام مرا فرا خواند و فرمود: «ای بشر تو زاده انصاری، محبت انصار به اهل بیت پیامبر خدا چون زلالی جاری بوده و هست و ما به شما اعتماد داریم. امروز می خواهم تو را به شرفی دیگر مزین کنم و سری از اسرار را بر تو ظاهر سازم. از این رو تو را مأمور خرید کنیزی می نمایم». آنگاه نامه ای به خط رومی نوشت و کیسه ای حاوی 220 دینار به من داد و فرمود: «به بغداد برو و نزدیک ظهر فلان روز در گذرگاه دجله حاضر شو. وقتی قایق های حامل کنیزان نزدیک شد از دور عمر بن یزید برده فروش را زیر نظر بگیر. چون کنیزی را که دو لباس حریر بر تن دارد برای فروش عرضه کرد و آن کنیز از این که او را در معرض نگاه مردم قرار دهند، سخت ناراحت و به زبان رومی می گوید وای که حجاب من هتک شود...».

بشر می گوید: دستور و فرمان امام هادی علیه السلام را اجابت کرده و در زمان و مکان موعود حاضر شدم. همان گونه که امام فرموده بود نامه را به کنیز دادم. وقتی که نامه را خواند سخت گریست و به عمر گفت: «مرا به صاحب این نامه بفروش» و سوگند یاد کرد که اگر مرا به او نفروشی، خود را خواهم کشت. من و عمر در قیمت آن کنیز با هم گفتگو کردیم تا به همان مبلغ 220 دینار که امام داده بود راضی شد. کنیز را تحویل داد. این بانو بسیار خوشحال و خندان بود. به حجره ای که برای اقامت گرفته بودم او را بردم. چون در حجره آرام گرفت، نامه امام هادی علیه السلام را در آورد و بوسید و بر دیدگان خود نهاد. من با تعجب پرسیدم: «مگر صاحب این نامه را می شناسی که


1- 1. همان.
در حال بارگذاری...
۳۱۳ /۲۱۲
مقدمه
جلد ۱ /۱