درنگستان : هزار نكته باريكتر ز مو اينجاست كاظم ارفع

صفحه ۳۱۲

چنانچه در مدت یک ماه گفته من درست در نیامد دستور قتلم را صادر نمایید. شاه او را زندانی کرد از آن روز به بعد شاه از غم و غصه مردن از خوردن و خوراک افتاد و دیگر اشتهایی برایش نماند و تا روز بیست نهم تمام چربیها و گوشتهای اضافی اش آب شدند و لاغر گردید. دستور داد آن مرد را از زندان احضار کردند و به او گفت: یک روز دیگر به وعده تو بیشتر باقی نمانده است و اگر من تا فردا نمردم خودت را برای مرگ آماده کن.

آن مرد خندید و گفت: قربان مگر من چه کسی هستم که بتوانم عمر سلطان را پیش بینی کنم. عمر دست خداست. چون دیدم اطبا نتوانستند دارویی برای لاغر شدن شما تهیه کنند، تصمیم گرفتم اشتهایتان را با این خبر بد کور کنم تا از پرخوری دست بردارید و به تدریج لاغر شوید و خوشحالم که روش معالجه من نتیجه داد. سلطان عمل او را پسندید و طبیبان نیز تأیید کردند و انعامی نیکوگرفت.= =

407- شباهت يوكابد و نرجس:

یوکا بد نام مادر موسی (علیه السلام) و نرجس نام مادر امام عصر روحی له الفداء. فرعون جاسوسان خود را برای تفحص در کار کودکان در شهر میگماشت تا طفل موعود اگر به دنیا آمد او را بکشند ولی اراده الهی بر آن تعلق گرفته که او متولد شود. یکروز یوکابد در گوشه خانه خود نشسته بود که ناگاه درد زایمان او را فرا گرفت، قابله ای را به خانه دعوت کرد تا ابزار کار را فراهم سازد، قابله بخانه آمد و به وظیفه خود عمل کرد پس موسی ولادت یافت نوری از جبینش بدرخشید که اعضاء قابله را بلرزه انداخت و در همان حال مجتش در دل او نفوذ کرد و به همین علت ولادتش را از فرعون پنهان نمود.

حمل نرجس خاتون نیز تا آخرین شب تولد فرزند برای آنکه از خطر دشمنان امان بماند نیز مخفی بود حکیمه دختر امام محمد تقی (علیه السلام) نقل می کند که امام حسن عسکری (علیه السلام) مرا خواست و فرمود: عمه امشب نیمه شعبان است نزد ما افطار کن که خداوند در شب فرخنده شخصی را متولد می سازد که حجت او در روی زمین می باشد.

عرض کردم: ما در این فرزند مبارک کیست؟ فرمود: نرجس گفتم: فدایت شوم اثر از حاملگی در این بانوی گرامی ندیدم!

در حال بارگذاری...
۷۷۹ /۳۱۲
مقدمه
جلد ۱ /۱