منظومۀ شمس یا جلوه ابدیت محمد شمس اصطهباناتی

صفحه ۱

بیان توحید

ای دل صاحب نظران جای تو *** دیده و دل عاشق و جویای تو

جلوه تو پایه و بنیان عشق *** اسم تو سر لوحه ديوان عشق

ذکر تو آرامش دل دادگان *** فکر تو سرمایه آزادگان

لطف تو فریاد رس و دل فروز *** یاد تو آرام ده و سینه سوز

بسمله با اسم تو مفتاح شد *** فاتحه تا خاتمه اصلاح شد

حمد و ثناگوی تو هشیار و مست *** بنده و محتاج درت هر چه هست

ذات ترا خود احدیت ثناست *** ملك ترا خود ابدیت سزاست

هم اذليت بنو شایسته است *** هم ابديت بتو وابسته است

چشم امید همه سوی تو باز *** دست نیاز همه پیشت دراز

واله و سر گشته تو نه سپهر *** عاشق و جوینده تو ماه و مهر

در همه آفاق هیاهوی تست *** در همه جا روی سخن سوی تست

برتری از وهم و قیاس و خیال *** دوری از اندیشه شبه و مثال

نقطه ای از حرف تو ام الکتاب *** نکته ای از قول تو فصل الخطاب

هر چه زبان دارد و هر بی زبان *** ذات ترا آمده تسبیح خوان

اسم تو مفتاح زمین و سماست *** در همه جا فاتح و مشکل گشاست

گر قلمی صفحه ای آراسته است *** باز ز اسم تو مدد خواسته است

با مددت ناطقه گویا شده است *** وز کرمت خامه سخن راشده است

در حال بارگذاری...
۳۸۸ /۱
مقدمه
جلد ۱ /۱